۹۹- شکر نعمت مدتی شد کاتش سودای او درجان ماست زان تماناها که دایم دردل ویران ماست مردم چشمم به خوناب جگر غرقند از آنک چشمه مهر رخش در سینه نا لان ماست آب حیوان قطهای زان لعل همچون شکرست قرص خور عکسی زروی آن مه تابان ماست تا …
در کودکی چقدر شبیه هم بودیم بازدید : 1029
يکشنبه 3 اسفند 1398 زمان : 20:18